+ و یه روز خوب و پر از فعالیت دیگه تا 6 دانشکده بودم :)
واقعا حجم درس، کار و فعالیت های عملی دانشکده خیلی زیاده. منتورینگ و ادیتوری نواریون هم که هست. :| 
خودمو درگیر یه پروژه پژوهشی هم کردم تو این وضعیت و امتحانای میانترم. ولی من عاشق اینم که وقتی میرسم خونه له له باشم و استخونام از خستگی درد بگیره . اون درده اصن یه مزه خوبی میده. 
الان که فک میکنم میگم من تا الان غلط زیادی میکردم که میگفتم از خودم راضی نیستم. اونم فقط به خاطر عدم علاقه ام به زبان انگلیسی. (البته بازم دارم تلاشمو میکنم) 

 

+ اوضاع فیلم دیدن خرابه. قرار بود پاییز 200 تا فیلم ببینم  خو نمیشه دیگه :( 
فک کنم یه 20 و چند تایی دیدم :))
کناب که اصن داااغون :| 
اصنم غلط زیادی نمیکردم که میگفتم از خودم راضی نیستم  :|

 

+ آدما رو به کاری که دوست داریم و نمیدونم اونا دوست دارن یا نه مجبور نکنیم. قدرت نه گفتن رو شاید نداشته باشن، ولی اکراه رو با بار اول میتونیم متوجه شیم. اند بیشعوریه وقتی که اصرار کنیم :|

 

+ دلم باشگاه میخواد. دلم ورزش های خفه کننده میخواد. :( 
تو خونه یه سری ورزش های سبک هر روز انجام میدم کم و زیاد و چند تا حرکت یوگا، ولی باشگاه و مربی پایه و دیدن بقیه و موزیکاش و. یه حال دیگه داره :)

+ سرما خوردگی من تغییرات شبانه روزی داره. روزا خوبم. از ساعت 8 شب تا 8 صبح نفله ام :)) 

 

+ 6 و نیم صبح زدم بیرون. 7 و نیم خونه بودم. هوا عاااالی بود. نمیدونم چرا راحیل میگه سرد بوده!! البته اینکه از جهت سرماخوردگی کمی حرارت بدنم هم بالاست بی تاثیر نیست :)

 

+ امروز همش تو شلوغی بودم. برگشتنی با مترو. و اتوبوس. تو حلق و زیر بغل مردم :| 

 

+ فردا میرم بیمارستان برا بیوپسی ها و سی تی و فلان و بهمان و چکاپ و یه شب هم نگه میدارن. هعی خدا. 

 

+ یه حسی دارم که همه چی خوبه خوبه خوبه. شما چه حسی دارید؟ نه در مور من ها. در مورد جهان اطرافمون. در مورد تک تک لحظه هایی که نفس میکشیم و توانایی لبخند زدن داریم. حتی تو بزرگترین مصیبت های ممکن زندگیمون :)

 

+ ممنونم خدا. قررربون چیشات بشم من


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها