7 ساله بودم. پسر خاله مادرم با خانواده خانه ای با فاصله یک خانه از ما اجاره کردند. همسایه وسط که من همکلاسی و همبازی دخترشان بودم زن عجیبی بود. در حال بازی با دخترش بودیم. من را نشاند و در باره خانواده پسر خاله مادر کلی از من سوال پرسید. من هم جواب ها را دادم. ت چه میدانستم چیست!! مکر چه میدانستم چیست! 


چند روز بعد که داشتیم با بچه های کوچه در حیاطمان بازی میکردیم( نوبت حیاط ما بود) زن پسرخاله مادر آمد. رفت داخل ساختمان پیش مادرم. طولی نکشید مادر صدایم زد. وقتی رسیدم رگبار کتک ها و مشت های مادر سرازیر شد. طوری که حتی نشد دلیلش را بپرسم. زن پسر خاله مادر ایستاده بود دست به کمر و از بالا به پایین نگاهم میکرد. من که نمیتوانستم سر بلند کنم. وقتی کتک ها تمام شد دیدم. و او رفت. شب که شد مادر مرا بوسید. نشاندم روی پایش و گفت در مورد دیگران هر چه ازت پرسیدند بگو نمیدانم. و من گفتم چشم. 

کمی دلیل کارش را توضیح داد و دوسه تا غرولند زیر لبی به زن همسایه کرد که چطور دلش آمده یک دختر 7 ساله را به حرف بگیرد و زیر زبانش را بکشد!! 


این اولین باری بود که این اصطلاح را شنیدم. "زیر زبان کشیدن"


من فکر کنم آن چشمی که به مادر گفتم را فراموش کردم. الان هم که 30 ساله ام بارها بعد از صحبت با دوستان حتی آنهایی که کوچکتر از خودم هستند هم دقت که میکنم میبینم که زیر زبانم کشیده شده است:| . حالا بعضی با تبعات و بعضی بی تبعات. فکر کنم تا آخر هم یاد نگیرم این ت در برابر آدم ها را. همشان برایم بزرگتری با ت باشند در مقابل کودکی 7 ساله و بی خبر از ت و حیله گری.   


آخرینشان هم ترم پیش. سواستفاده ای زمن شد؛ حقی از من خورده شد؛ که تا 4 ماه گریه از چشمانم خشک نشد. و دردسرش هنوز دامن گیر من است . نتیجه شد نمره صفری برای امتحانی که 20 شده بودم. و حالا سر و کله زدن با آموزش و اساتید که معرفی به استاد بدهند درس را مگر اینکه به جامع علوم پایه نرسم و به خاطرش عقب نیستم یک سال! :|


+ مقصر اصلی خودمم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها